کد مطلب:2516
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:477
درس چهارم
معتزله 2
اصل عدل
در درس گذشته اجمالا به اصول پنجگانه معتزله اشاره كردیم و درباره اصل
اول آنها یعنی اصل توحید توضیحاتی دادیم . اكنون نوبت اصل دوم است و آن
اصل عدل است .
البته واضح است كه هیچ فرقه ای از فرق اسلامی منكر عدل به عنوان یك
صفت از صفات الهی نیست . احدی نگفته كه خدا عادل نیست . اختلاف
معتزله با مخالفانشان ( یعنی اشاعره ) در تفسیر و توجیهی است كه درباره
عدل می كنند . اشاعره ، عدل را به گونه ای تفسیر می كنند كه چنین تفسیری از
نظر معتزله مساوی است با انكار عدل ، و الا اشاعره هرگز حاضر نیستند كه
منكر و مخالف عدل خوانده شوند .
عقیده معتزله درباره " عدل " این است كه برخی كارها
فی حد ذاته عدل است و برخی كارها فی حد ذاته ظلم است ، مثلا پاداش دادن
به مطیع و كیفر دادن به عاصی فی حد ذاته عدل است و " خدا عادل است ة
یعنی به مطیع پاداش می دهد و به عاصی كیفر ، و محال است كه بر ضد این
عمل كند . كیفر دادن به مطیع و پاداش دادن به عاصی فی حد ذاته ظلم است
محال است كه خدا مرتكب آن گردد . همچنین مجبور ساختن بنده به معصیت و
یا مسلوب القدرش خلق كردن او و آنگاه خلق معصیت به دست او و آنگاه
كیفر دادن او ظلم است و هرگز خدا ظلم نمی كند ، ظلم بر خدا قبیح است و
جایز نیست و بر ضد شؤون خدائی او است .
ولی اشاعره معتقدند هیچ كاری فی حد ذاته عدل نیست ، و هیچ كاری فی حد
ذاته ظلم نیست ، آنچه خدا بكند عین عدل است . فرضا خداوند به مطیعان
كیفر بدهد و به عاصیان پاداش ، عین عدل است . همچنین اگر خداوند
بندگانرا مسلوب القدرش خلق كند و آنگاه معصیت را به دست آنها جاری
سازد و بعد هم آنها را عقاب كند ، فی حد ذاته ظلم نیست . اگر فرض كنیم
خداوند چنین كند باز عین عدل است " آنچه آن خسرو كند شیرین بود " .
معتزله به همین جهت كه طرفدار عدلند ، منكر توحید در افعالند ،
می گویند لازمه توحید افعالی این است كه بشر خود خالق افعال خود نباشد ،
بلكه خدا خالق افعال او باشد ، و چون می دانیم بشر در آخرت از طرف
خداوند پاداش و كیفر می گیرد پس اگر خداوند خالق افعال بشر باشد و در
عین حال به آنها پاداش و كیفر برای كارهایی بدهد كه خود نكرده اند بلكه
خود خدا كرده است ، ظلم است و بر ضد عدل الهی است . معتزله توحید
افعالی را بر ضد اصل
عدل می دانند .
از اینرو معتزله درباره انسان به اصل آزادی و اختیار قائلند و سخت از
آن دفاع می نمایند ، بر خلاف اشاعره كه منكر آزادی و اختیار بشرند .
معتزله به دنبال طرح اصل عدل - كه به معنی این است كه برخی افعال فی
حد ذاتها عدلند و برخی فی حد ذاتها ظلم ، و عقل حكم می كند كه عدل نیك
است و باید انجام داد و ظلم بد است و نباید انجام داد - یك اصل كلی
دیگر طرح كردند كه دامنه و سیعتری دارد و آن اصل حسن و قبح ذاتی افعالی
است . مثلا راستی ، امانت ، عفت ، تقوا ذاتا نیك است ، و دروغ ،
خیانت ، فحشاء ، لا ابالیگری ذاتا بد است . پس افعال در ذات خود و قبل
از آنكه خدا درباره آنها حكمی بیاورد دارای حسن ذاتی و یا قبح ذاتی
می باشند .
از اینجا به اصل دیگری درباره عقل انسان رسیدند ، و آن اینكه : عقل
انسان در ادراك حسن و قبح اشیاء استقلال دارد ، یعنی قطع نظر از بیان
شارع نیز می تواند حسن و قبح برخی كارها را درك كند . اشاعره با این نیز
مخالف بودند .
مسأله حسن و قبح ذاتی و عقلی كه معتزله طرفدار و اشاعره منكر بودند ،
بسیاری مسائل دیگر را به دنبال خود آورد كه برخی به الهیات مربوط بود و
برخی به انسان ، از قبیل اینكه آیا كارهای خداوند و به عبارت جامعتر ،
خلقت و آفرینش اشیاء هدف و غرض دارد یا نه ؟ معتزله گفتند اگر هدف و
غرضی در كار نباشد " قبیح " است و عقلا محال است . تكلیف مالا یطاق
چطور ؟ آیا ممكن است خداوند بنده ای را به كاری مكلف سازد كه فوق طاقت او است؟ معتزله این را نیز قبیح و محال دانستند. آیا مؤمن قدرت بر كفر
دارد یا نه ؟ و آیا كافر قدرت بر ایمان دارد یا نه ؟ پاسخ معتزله به همه
اینها مثبت است ، زیرا اگر مؤمن قدرت بر كفر و كافر قدرت بر ایمان
نداشته باشد پاداش و كیفر آنها قبیح است . اشاعره در همه این مسائل به
نقطه مخالف معتزله نظر دادند .
وعد و وعید
وعد به معنی نوید پاداش است و وعید به معنی تهدید به كیفر است .
عقیده معتزله این است كه همانطوری كه خداوند در نویدها و پاداشها به حكم
« ان الله لا یخلف المیعاد »وعده خلافی نمی كند بلكه محال است خلف وعده
نماید ( این جهت مورد اتفاق و اجماع مسلمین است ) همچنین در زمینه
كیفرها نیز تخلف نمی كند . علیهذا تمام وعیدهایی كه در مورد فساق و فجار
شده است كه مثلا ظالم چنین عذاب می كشد ، و دروغگو چنان ، و شرابخوار
چنان ، بدون تخلف عملی خواهد شد ، مگر آنكه قبلا در دنیا توبه كرده باشند
. علیهذا مغفرت بدون توبه محال است .
معتزله معتقدند كه مغفرت بدون توبه مستلزم خلف وعید است و خلف وعید
مانند خلف وعده قبیح و محال است . علیهذا عقیده خاص معتزله در مورد
وعد و وعیدها به مسأله مغفرت مربوط می شود و از عقیده آنها در مورد حسن و
قبح عقلی ناشی می گردد .
منزله بین المنزلین
اعتقاد معتزله به اصل منزله بین المنزلتین به دنبال دو عقیده متضاد بود
كه قبلا در جهان اسلام راجع به كفر و ایمان فساق پدید آمد . برای اولین بار
" خوارج " این عقیده را اظهار كردند كه ارتكاب گناه كبیره بر ضد ایمان
است یعنی مساوی با كفر است پس مرتكب گناه كبیره كافر است .
چنانكه می دانیم خوارج در اثر حادثه " حكمیت " در جنگ صفین پدید
آمدند و ظهورشان در نیمه اول قرن اول هجری ، یعنی در حدود سال 37 هجری
مقارن با خلافت امیرالمؤمنین علی ( ع ) بوده است .
در نهج البلاغه آمده است كه امیرالمؤمنین با آنها درباره این مسأله
مباحثه كرد و با ادله متقنی نظریه آنها را باطل ساخت . خوارج ، بعد از
حضرت امیر نیز بر ضد خلفای زمان ، و اهل امر به معروف و نهی از منكر و
اهل تكفیر و تفسیق بودند . چون غالب خلفا مرتكب گناهان كبیره می شدند
طبعا خوارج آنها را كافر می دانستند و به همین جهت خوارج همواره در قطب
مخالف سیاستهای حاكم قرار داشتند .
گروه دیگری به وجود آمدند ( یا آنها را سیاستها به وجود آوردند ) كه به
نام " مرجئه " خوانده می شدند . مرجئه از لحاظ ارزش تأثیر گناه در نقطه
مقابل خوارج قرار داشتند ، آنها می گفتند اساس كار این است كه انسان از
نظر عقیده و ایمان كه مربوط به قلب است مسلمان باشد ، اگر ایمان كه امر
قلبی است درست بود ، مانعی ندارد
كه عمل انسان فاسد باشد ، ایمان ، كفاره عمل بد است .
رأی و عقیده مرجئه به نفع دستگاه حاكم بود ، یعنی موجب می شد كه مردم
اهمیت زیادی برای فسق و فجورهای آنها قائل نشوند و آنها را با همه
تبهكاریها اهل بهشت بدانند . مرجئه صریحا می گفتند " پیشوا هر چند گناه
كند مقامش باقی است و اطاعتش واجب است و نماز پشت سر او صحیح است
" . به همین دلیل خلفای جور از مرجئه حمایت می كردند . مرجئه می گفتند
فسق و گناه هر چند كبیره باشد مضر به ایمان نیست ، پس مرتكب كبیره
مؤمن است نه كافر .
معتزله عقیده میانه ای ابراز داشتند ، گفتند مرتكب كبیره نه مؤمن است
و نه كافر ، برزخ میان آن دو است . معتزله نام این مرحله میانه را ة
منزلة بین المنزلتین " گذاشتند .
گویند اول كسی كه این عقیده را ابراز كرد و اصل بن عطاء شاگرد حسن بصری
بود . روزی واصل در محضر استادش نشسته بود كه همین مسأله مورد اختلاف
خوارج و مرجئه را پرسیدند . پیش از اینكه حسن جوابی بدهد واصل گفت : به
عقیده من اهل كبائر فاسقند نه كافر . بعد از جمعیت جدا شد و به قولی حسن
بصری او را اخراج كرد و كناره گرفت و به تبلیغ عقیده خود پرداخت .
شاگرد و برادر زنش عمرو بن عبید نیز به او ملحق شد . اینجا بود كه حسن
گفت " اعتزل عنا " یعنی واصل از ما جدا شد . و به قولی مردم گفتند :
" اعتزلا قول الام" " یعنی واصل و عمرو بن عبید از قول همه امت جدا شدند
و قول سومی اختراع كردند .
امر به معروف و نهی از منكر
امر به معروف و نهی از منكر نیز از ضروریات اسلام و مورد اجماع و
اتفاق عموم مسلمین است . اختلافاتی كه هست مربوط است به حدود و شروط
آنها . مثلا خوارج امر به معروف و نهی از منكر را مشروط به هیچ شرطی
نمی دانستند ، معتقد بودند در همه شرایط باید این دو فرضیه صورت گیرد .
مثلا دیگران احتمال موفقیت را و همچنین عدم ترتب مفسده ای مهمتر را شرط
وجوب امر به معروف و نهی از منكر می دانستند ، ولی خوارج به این شروط
قائل نبودند . برخی معتقد بودند كه امر به معروف و نهی از منكر صرفا
قلبی و زبانی است ، یعنی قلبا باید طرفدار معروف و مخالف منكر بود و
لسانا نیز باید به نفع معروفها و علیه منكرها تبلیغ كرد . ولی خوارج
معتقد بودند كه عند اللزوم باید قیام كرد و عملا دست به كار شد و برای
امر به معروف و نهی از منكر باید قیام به سیف كرد .
در مقابل ، گروهی بودند كه امر به معروف و نهی از منكر را مشروط به
شرائط بالا می دانستند و از حد قلب و زبان هم تجاوز نمی كردند . احمد بن
حنبل از این گروه شمرده شده است . طبق عقیده این گروه ، قیام خونین برای
مبارزه با منكرات جایز نیست .
معتزله شروط امر به معروف و نهی از منكر را پذیرفتند ، ولی آن را به
قلب و زبان محدود نمی دانستند ، معتقد بودند كه اگر منكرات شایع شود ،
یا حكومت ، ستمگر باشد ، بر مسلمین واجب است كه تجهیز قوا كنند و قیام
نمایند .
پس عقیده خاص معتزله در باب امر به معروف و نهی از منكر در مقابل
اهل الحدیث و اهل السنه اعتقاد به قیام در برابر مفاسد است همچنان كه
خوارج نیز چنین نظری داشتند ، با تفاوتی كه اشاره شد .